عاشقی درد است ودرمان نیز هم
مشکل است این عشق وآسان نیزهم
جان فدا باید به این دلدادگی
دل که دادی میرود جان نیز هم
دامن از خار تعلق باز چین
باز گردی گل به دامان نیزهم
در نمازم قبله،گاهی پشت وروست
کافر عشقم،مسلمان نیزهم
عشق گفت از کفرو دین خواهی کدام
گفتمش این خواهم وآن نیز هم
بی سروسامان شوی در پای عشق
تا سرت بخشند وسامان نیز هم
ساقی ما چون می اندر خمره پخت
میدهد جامی به خامان نیز هم
شهریارا،شبچراغی یافتی
چشم و دلها کُن چراغان نیز هم.