دردم از دوری یار است ولی
بی کسی بود که هرگز کمرم راست نکرد
رنج ها دید به خود این دل من
لیک جز عشق تو در خواست نکرد
بار سنگین غمت صبر فراوان خواهد
پروا ز غمت که اوج غم هاست نکرد
بوسه ی عاشقی و لعل لب و تنهایی
دل من هر آنچه می خواست نکرد
تو رفتی و غم آمد و این دل نگهی
به امیدی که نهان به پشت فرداست نکرد
عشق تو گر چه گناه است ولی
ترس از آن روز که بر پاست نکرد