در راه تو پویانم، کاشانه به کاشانه
بگذاشته پشت سر، غمخانه به غمخانه
از بس به کف خوبان شد دست به دست این دل
با در به درى نالد، کاشانه به کاشانه
شرح دل مشتاقم غمنامه عشق آمد
پیوسته به هر فصلش افسانه به افسانه
منع دل خویش از عشق هرگز نکنم بارى
کى راز خرد گوید دیوانه، به دیوانه؟
حکم ازلى داده است از بابت خودسوزى
در وقت طواف شمع، پروانه به پروانه
هم شانه مگر گوید راز دل صد چاکم
با تار سر زلفش، دندانه به دندانه
تنها نه دل من شد آرامگه عشقش
این گنج نهان یابى ویرانه به ویرانه
تا باده ی وحدت را در گردش جام آرم
شب تا به سحر گردم میخانه به میخانه
جز خوبى و خوشبینى در مذهب رندان نیست
نسبت ندهد بد را فرزانه، به فرزانه
زان مىکه صفاى جان از بهر «ادیب» آرد
بفزاى مرا ساقى پیمانه به پیمانه